ژِِئوپلیتیک امروز

این وبلاگ در خصوص ارائه مقالات ومطالب تخصصی جغرافیای سیاسی توسط محمود واسعی دانش آموخته کارشناسی ارشدجغرافیای سیاسی ایجاد شده

ژِِئوپلیتیک امروز

این وبلاگ در خصوص ارائه مقالات ومطالب تخصصی جغرافیای سیاسی توسط محمود واسعی دانش آموخته کارشناسی ارشدجغرافیای سیاسی ایجاد شده

ژئواستراتژی جهانی

ژئواستراتژی جهانی

مولف : برایان بلوئت

ترجمه : محبوبه بیات

با مقدمه از از : دکتر عرت اله عزتی 

انتشارات مرکز آموزشی و پژوهشی شهید سپهبد صیاد شیرازی 

تهران 1388-  292 صفحه

تلخیص:محمد دهرویه

این کتاب تلاشی است در بازخوانی نظریه « محور » هالفورد مکیندر ، که در سطوح مختلف انجام شده است . در جای جای کتاب به این نکته اشاره شده است که محور جغرافیای تاریخ بنیان نظری چندین استراتژی مهم در قرن بیستم چه از سوی بلوک غرب و چه شوروی شده است . مزیت ترجمه آثاری که در حوزه ژئوپلیتیک سنتی صورت می گیرند ، این است که از یک سو دانشجویان و علاقه مندان این رشته ، آشنایی عمیق تر و انتقادی با مبانی ژئوپلیتیک پیدا می کند و این رویکرد را با تمامی مسائل مطروحه اطراف آن در می یابند و از سوی دیگر ، توان توسعه و گسترش آن را قلمرو های مختلفی همچون دیپلماسی ، اقتصاد سیاسی و ارتباطات خواهند داشت . این کتاب برای اولین بار اعمال نظریه مکیندر را بر فضای کیهانی مطرح و صحبت از هارتلند فضای کیهانی می کند . (دکتر عزت اله عزتی)

این کتاب تلاشی است در بازخوانی نظریه « محور » هالفورد مکیندر ، که در سطوح مختلف انجام شده است . در جای جای کتاب به این نکته اشاره شده است که محور جغرافیای تاریخ بنیان نظری چندین استراتژی مهم در قرن بیستم چه از سوی بلوک غرب و چه شوروی شده است . مزیت ترجمه آثاری که در حوزه ژئوپلیتیک سنتی صورت می گیرند ، این است که از یک سو دانشجویان و علاقه مندان این رشته ، آشنایی عمیق تر و انتقادی با مبانی ژئوپلیتیک پیدا می کند و این رویکرد را با تمامی مسائل مطروحه اطراف آن در می یابند و از سوی دیگر ، توان توسعه و گسترش آن را قلمرو های مختلفی همچون دیپلماسی ، اقتصاد سیاسی و ارتباطات خواهند داشت . این کتاب برای اولین بار اعمال نظریه مکیندر را بر فضای کیهانی مطرح و صحبت از هارتلند فضای کیهانی می کند . (دکتر عزت اله عزتی)

 

فصل اول :

هالفورد مکیندر و هارتلند محوری :

یک قرن پیش هالفورد مکیندر با انتشار مقاله ای با عنوان « محور جغرافیای تاریخ » نگرانی اصلی سیاست دفاعی غرب را از این که گستره خشکی اوراسیا تحت کنترل یک قدرت قرار بگیرد و در چنین وضعیتی به اعمال استیلای جهانی دست بزند ، بازگو کرد . منطقه محور مورد نظر مکیندر ، منطقه مرکزی اوراسیا ، شامل حوزه رودخانه هایی بود که به اقیانوس منجمئ شمالی می ریخت ، در کنار مناطق داخلی زهکشی که به دریاچه های خزر و آرال می پیوست و رودخانه ولگا که زمین های اطراف مابین مسکو و اورال را مشروب می کرده و به دریای خزر میریخت و ورای نفوذ قدرت دریایی بود . مکیندر این حوزه جغرافیایی را با به کارگیری نقشه توصیفی قاره ای– اقیانوسی ، با بهره گیری از یک برآورد نقشه ای ناحیه برابر ترسیم کرد .

مکیندر پیش بینی کرده بود که نظام توازن به نفع قدرت بری با تکیه بر گستره خشکی اوراسیا در نوسان خواهد بود . بعد از جنگ جهانی اول ، مکیندر عقاید خود را در اثر جدیدی به نام « عقاید دموکراتیک و واقعیت »  (1919) مطرح کرد و محور هارتلنمد نامیده شد و تا دریای سیاه و بالتیک توسعه پیدا کرد .

مکیندر معتقد بود که : هرکسی بر اروپای شرقی مسلط باشد ، بر هارتلند حکمرانی خواهد کرد . هر کسی بر هارتلند مسلط باشد ، بر جزیره جهانی حکمرانی خواهد کرد و هرکسی بر جزیره جهانی مسلط باشد ، برجهان حکمرانی خواهد کرد .

هالفورد مکیندر یکی از افراد گروه کوچکی از جغرافیدانان سیاسی بود که نقش فعالی در صحنه سیاسی داشت و تلاش کرد تا نفوذ موثری را بر روابط بین المللی بگذارد . این گروه شامل فریدریش راتزل ، ویدال دولابلاش ، آلبرت دمانگئون ، آیزایا بومن و البته ژنرال هاوس هوفر بود که برای نوشتن تحقیقی درخصوص ژاپن ، موفق به دریافت دکترا شد و بعد از جنگ جهانی اول ، مبلغ توسعه آلمان شد .

تلاش اسپایکمن نیز برپایه مفهوم هارتلند مکیندر استوار بود . در مقاله محور ، مکیندر یک هلال داخلی یا حاشیه ای را شناسایی کرده بود که اطراف بزرگ خشکی اوراسیا را اشغال کرده است . بعدها اسپایکمن این هلال داخلی را ریملند نامگذاری کرد و آن را دارای اهمیت راهبردی فوق العاده توصیف کرد . سال های 1942 – 1941 سال های اوج شهرت عقاید مکیندر در آمریکا و انتشار آنها در نیوزویک و ریدرزدایجست بود ، مطبوعات با چاپ مقابلات ژئوپولیتیکی درخصوص هارتلند و شخص مکیندر سعی در تقویت و بازخوانی ژئوپولیتیک مکیندری از نگاه آمریکایی داشتند . دیدگاه مکیندری از جهان پس از جنگ در مقاله ای با عنوان « اطراف دنیا و برندن صلح » در فارین افروز در سال 1943 بازتاب یافت .

در دوران سوسیالیستی شوروی ، مکیندر مورد بی مهری قرار گرفت و به عنوان یک « امپریالیست » مورد خطاب قرار      می گرفت . اما امروزه در روسیه و ازبکستان ، وی در کنار رویکرد ژئوپولیتیک به شکل وسیعی مورد توجه قرار گرفته است .

 

ریشه های مقاله « محور » مکیندر : اگر مکیندر در مقاله سال 1943 فارین افرز ، وقایعی را که موجب شکل گیری       ایده اش در مقاله محور شده بود ، به یاد می آورد ، او را به یاد دوران کودکی اش در لینکلن شایر و خاطره اولین رویارویی اش با وقایع بین الملل می انداخت . خاطات کودکی و نوجوانی مکیندر مملو از رقابت های انگلیس – روس در آسیا ، جنگ بوئر ، رقابت ژاپن – روسیه و عطش آلمان برای پیوند قدرت دریای به قدرت خشکی بود ، اشتیاقی که توسط فون پیرپیتز مبنی بر ایجاد ناوگان دریای مجهز دنبال می شد .

مقاله « محور » در انجمن جغرافیایی سلطنتی در 25 ژانویه 1904 مطرح شد . مقاله به طرح این مسئله پرداخت که دوره اقتدار کلمبی – دوران اقتدار قدرت دریایی – رو به اتمام است و قدرت زمینی در حال بازیابی و اقتدار مجدد خود است . از لحاظ راهبردی مکیندر دنیا را به سه منطقه تقسیم کرد : محور جغرافیایی تاریخ (هارتلند محصور اوراسیا) ، هلال داخلی یا حاشیه ای اورو-آسیا و هلال جزیره ای یا بیرونی که در برگیرنده آمریکا ، بریتانیا و ژاپن بود .

در طول صد سالی که از انتشار مقاله محور گذشت ، هیچ قدرتی ، کنترل سرزمینی منطقه ای که مکیندر را به وحشت انداخته بود ، به دست نیاورد اما مسبب دو جنگ جهانی و جنگی سرد شد که برای پیشگیری از پیشگویی وی به وجود آمد .

 

انتقاداتی بر مقاله محور : بعد از طرح مکیندر ، حاضران « انجمن سلطنتی جغرافیایی » بحث هایی را آغاز کردند . این مقاله به اعتقاد بسیاری حاوی نکات جالب توجه بود اما در این میان ، ال.اس.امری تنها چند هفته پس از پرواز برادران در کیتی هاوک در شمال کالیفرنیا ، تحلیل عمیقی را مطرح کرد . انتقادات نشان داده است که راه آهن هایی که مکیندر طرح ریزی کرد ، هرگز ساخته نشد و مناطق وسیعی از منطقه محور همچنان دست نخورده باقی ماند و یک فضای خصمانه منجر به کاهش تولیدات کشاورزی شد . مقاله « مکیندر : جغرافی به مثابه کمکی به سیاستمداری » بسیار نقادانه ، انتقادات رایج به مقاله محور مکیندر و کتاب « عقاید دموکراتیک و واقعیت » را تحلیل می کند . جیمز ملین آنچه مکیندر آن را « دکترین فضای بسته » می خواند بن نقد می کشد .

 

زندگی نامه کوتاهی از سر هالفورد مکیندر (1947 – 1861) : هالفورد مکیندر در گینسبورو ، لینکن شایر در 15 فوریه سال 1861 به دنیا آمد . مادرش فانی آن مکیندر از خانواده طبیب مسلک می آمد و پدرش دراپر مکیندر پزشکی سرشناس بود . مکیندر در سال 1880 به آکسفورد رفت . به لحاظ آکادمیکی ، تحقیقات وی در آکسفورد با ریخت شناسی حیوانی آغاز و با کار جنبی در حوزه های فیزیک ، شیمی ، فیزیولوژی و گیاه شناسی دنبال شد . پرفسور هنری موزلی در شکل دهی به دیدگاه های مکیندر بسیار به روی او تأثیر گذاشت و انجمن جغرافیایی سلطنتی را تشویق کرد تا جغرافی را به عنوان یک درس دانشگاهی در برنامه خود قرار دهند . مکیندر به علاوه دانش پژوهشی ممتاز در 1883 فارغ التحصیل شد . در فاصله سالهای 4-1883 به خواندن تاریخ پرداخت و مدرک درجه دو را کسب کرد . وی اطلاعات گسترده و خوب در زمینه زمین شناسی داشت . وی 2 سال بعد 5 – 1884 به خواندن حقوق پرداخت . دوستی هالفورد مکیندر و مایکل سدلر از دانشگاه آکسفورد آغاز شد . مکیندر زمانی که در لندن زندگی می کرد به تدریس جغرافی و اقتصاد در مراکز مختلف پرداخت . همزمان با این که به تدریس مشغول بود در مارس 1886 به عضویت انجمن جغرافیایی سلطنتی درآمد و انتخاب وی در انجمن سرآغاز دوستی علمی اش با هنری بیتس و داگلاس فرشلید بود . از پاییز سال 1887 تدریس جغرافی را آغاز کرد . وی در سال 1895 پیشنهاد اولیه تأسیس مدرسه جغرافی را در لندن به انجمن جغرافیای سلطنتی ارائه داد . انجمن حمایت چندانی را به عمل نیاورد ولی مکیندر به تنهایی با کمک دانشگاه آکسفورد به حمایت مالی مدرسه جغرافیای آکسفورد پرداخت و این مدرسه در سال 1900 – 1899 کار خود را آغاز کرد . وی تحت فشار همکارانش در آکسفورد از پست علمی خود در سال 1905 استعفا کرد . کتابهای منتشر شده از وی عبارتند از : « بریتانیا و دریاهای بریتانیا » (1920) ،  « محور جغرافیایی تاریخی » (1904) ، « قدرت پول و قدرت انسان » (1906) ، « راین » (1908) ، و « هند : هشت گفتار برای کمیته راهبری اداره مستعمرات » (1910) را به رشته تحریر درآورد . کتاب کامل و چاپ نشده وی که در مونت کنیا تهیه شده بود ، نهایتاً در 1991 به چاپ رسید .

با شروع جنگ جهانی اول ، مکیندر شدیداً درگیر مسائل عمومی جامعه انگلستان شد و در برنامه سربازگیری در اسکاتلند و تلاش برای ایجاد « طرح ملی پس انداز » حضور چشمگیری داشت . در انتخابات سال 1918 مجدداً کرسی پارلمان را به دست آورد و در فاصله سالهای 1920 – 1919 به عنوان کمیسر عالی بریتانیا درجنوب روسیه منصوب شد . در ژوئن سال 1920 به ریاست کمیته کشتیرانی پادشاهی بریتانیا برگزیده شد ، در انتخابات سال 1922 شکست خورد . وی از سال 1925 تا 1931 نیز ریاست کمیته اقتصادی پادشاهی بریتانیا را عهده دار بود . به محض شروع جنگ جهانی دوم به خارج از لندن نقل مکان کرد . در آنجا با برادر و خواهر ناتنی اش نزدیک بورن موث در ساحل جنوبی انگلستان زندگی جدیدی را آغاز کرد و در سال 1947 در یک زمستان سخت و طولانی در سن 86 سالگی درگذشت .

 

فصل دوم :

سرهالفورد مکیندر و منتقدانش پس از یکصد سال (کالین اس.گری) :

همه ما برای آموختن تاریخ باید جغرافیا بیاموزیم (والتر ای.مک داگال 2003) :

ژئوپلیتیک مکیندر دیدگاهی را در امنیت بین الملل مطرح می کند که فراتر از چالش های یک دوره خاص است . ژئوپلیتیک صد سال پس از انتشار مقاله محور که با پیش بینی اش در مورد سقوط نفوذ نسبی قدرت بحری مردم را به وحشت انداخت ، در مقابل چالش هایی همچون قدرت هوایی ، تسلیحات هسته ای ، موشک های بالستیک ، فضا پیماها و شکل گیری انقلاب الکترونیکی که حقیقتاً زمان و فاصله را در هم کوبیده است ، ایستادگی کرده است . چندین تئوری در رویه روابط بین المللی است که به اندازه ژئوپولتیک دچار این دردسر تاریخی بیهوده هستند . این مقاله حول پنج بحث کلی تنظیم شده است که درصدد تغییر جهتی است که در آن ژئوپولیتیک بطور کلی و سرهالفورد مکیندر به طور خاص مورد توجه قرار بوده اند . در این بحث ها به این مورد اشاره شده است که ؛ تئوری مکیندر در مقابل تهاجم منتقدانش به نحو شایسته ای خوب مقاومت کرده است ؛ به این صورت که نوشته های ژئوپولیتیکی وی محققاً بازتاب زمان و مکان عناصر تشکیل دهنده آن بوده اند ، اما در مقابل اتهاماتی که منتقدانش مطرح می کند ، این واقعیت وجود دارد که ژئوپولیتیک مکیندری نمونه عالی از تئوری کلان است و تحلیل وی متغیری از واقع گرایی کلاسیک است و نباید مورد مناقشه قرار بگیرد و نهایتاً این که ، تئوری محور هارتلند وی به اندازه کافی در سراسر قرن بیستم و همین طور قرن بیست و یکم ثابت کرد که همچنان موضوعیت دارد .

قضاوت ژئوپولیتیکی بلوئت در مورد قرن بیستم حتی در مورد قرن بیست و یکم هم صدق می کند . این را برای مکیندر که قادر به ارائه توصیفی از مهمترین روابط منازعه جهانی برای بیش از یک قرن بوده است ، باید به عنوان دستاوردی بزرگ تلقی کرد . پیش بینی مکیندر از پایان یافتن دوران چهارصد ساله کلمبی-دوران اقتدار قدرت بحری – اشتباه بود ، چرا که یک اتحاد بحری بر اتحاد قاره ای در سه منازعه قرن بیستم پیروز شد .

مکیندر محافظه کاری بود که تمامی سوء ظن های (اما) غیر منطقی خود از روسیه را به موازات تغییر شرایط بین المللی متوجه آلمان کرد . به همین جهت تئوری وی آن چنان انعطاف پذیر بود که تهدید محور روسی در سال 1904 به عنوان        راه حلی تبدیل به قدرت هارتلندی در سال 1943 شد .

 

ژئوپولیتیک مکیندر یک نمونه عالی از تئوری کلان : کارل فون کلازوتیس اولین کسی نبود که جنگ را چیزی بیش از یک دوئل در مقیاس وسیع تر مورد توجه قرار داد . همین طور آلفرد .تی.ماهان هم یقیناً مخترع قدرت دریایی نبود . شاید مکیندر درباره ملاحظات توسعه فن آوری ارتباطی در منطقه محور اوراسیا به طور مستدلی بحث کرده باشد ، اما نکات جدیدی را بیش از نیکولاس اسپایکمن – یک نسل بعد – مطرح نکرد .

مکیندر به بیان اضطراب و نگرانی موجود میان افسران ستاد کل آلمان پرداخت ، اضطرابی که به شکل وسواسی پردامنه با پیامدهای به شدت وخیم راهبردی ، سیاسی و عملیاتی رشد پیدا می کرد . شاید ژئوپلیتیک مکیندر خارج از بطن نگرانی وی در مورد امنیت و رفاه امپراتوری بریتانیای کبیر ، متولد شده باشد اما اگر فقط یک نفر ، در قرن بیستم بطور قطعی در یک متن جهانی می نوشت ، او مکیندر بود .

یکی از بخش های مهم گیرایی و جاذبه کار مکیندر ، شاید جنبه زیباشناسی توصیفی وی باشد . گذشته از ارزش جوهری ماهیت تئوری وی ، جسارت فوق العاده مفهوم مطروحه توسط وی بسیار قابل توجه است . جئوفری پارک ، یک قضاوت جالب و خیره کننده ای را مطرح می کند ، شاید (تئوری مکیندر) آخرالامر ، نهایی ترین و ارزشمندترین توجیه برای همه تفکرات ژئوپولیتیکی است . ژئوپولیتیک یک قرائت از واقع گرایی کلاسیک است و نباید مورد مناقشه باشد .

اهمیت ژئوپولیتیک و همین طور تئوری مکیندر در حقایقی قرار دارد که به بعد اصلی منازعه بین المللی – ژئوپولیتیکی         می پردازد و به دنبال شناسایی و تبیین الگوها در رفتار منازعات بین المللی است . این ادعاهای وجودی – هستی شناختی است و منازعه بین الملل در هر برهه از تاریخ – نه بیش از قرن بیستم – امری رایج بوده است و تئوری کلان ژئوپولیتیکی به شکل گریز ناپذیری این واقعیت را منعکس کرده است .

ژئوپولیتیک مکیندر ، صحت و جایگاه خود را در قرن بیستم و همین طور بیست و یکم اثبات کرده و می کند . قرن بیستم ، قرنی بود که حامیان دولتی تمدن غربی ، سه جنگ جهانی محتوم را به راه انداختند و بردند . هیچ کدام از آن جنگ ها – احتیاطاً- برای بریتانیا و آمریکا ، برخلاف نظر بعضی از مورخان تجدید نظر طلبی که به خرد بازاندیشانه غیر قابل قبول تمسک می جویند ، اجتناب پذیر نبودند .

مشکل امنیت امپریالیستی بریتانیا که مکیندر به آن پرداخت ، ریشه در واقعیت های جغرافیایی پایداری داشت که از طریق روندهای تکنولوژیکی غیرقابل اجتناب و به لحاظ امنیتی ، قابل پیش بینی به وجود می آید . بعضی از اظهارات در تکریم و تمجید مکیندر و اسپایکمن ، تقریباً به اندازه منتقدان آنها گمراه کننده است . مکیندر درخصوص مورد توجه قراردادن هویت دشمن قاره ای بسیار روشن فکرانه برخورد کرد .

در سال 1943 ، وی به تشریح مفهوم جدیدی پرداخت ، ابتکاری که آن را « دومین مفهوم جغرافیایی » (اولین مفهوم هارتلند بود) می نامید ، اقیانوس ها میان سرزمین آتلانتیک شمالی و دریاها و حوزه های رودخانه ای وابسته اش . تئوری محور هارتلند بر واقعیت های جغرافیایی استوار بود . به صورتی که گویی ترتیبات قاره هایی که احتمالاً تهدیدات مرگباری برای امنیت غرب شکل می دهند به نحو باورکردنی می توانند تنها از گستره خشکی اوراسیا بیایند .

تفاوت های اشکار میان مکیندر و اسپایکمن واقعاً دارای هیچ اهمیت موضوعی نیست . در نیمه اول قرن بیستم ، به نظر  می آمد آلمان ریملندی بر روسیه هارتلندی مرجح باشد ، موضوعی که تنها پیروزی در صحنه نبرد نتیجه آن را مشخص    می کرد . مکیندر و اسپایکمن علی رغم تفاوت های غیر قابل انکارشان ، تحلیل مشابهه و نسخه یکسانی را برای شناسایی تهدیدات اصلی علیه تمدن غربی ارائه دادند . هر دو از بروز خطری که بتواند برگستره خشکی اوراسیا مسلط شود ، بیم دارند . حال این که این تهدید از ریملند (آلمان ، چین یا اروپای متحد) سرچشمه بگیرد یا از هارتلند (روسیه ، یا ترکیبی از روسیه و آلمان) ، تفاوتی است که چندان اختلاف ژئواستراتژیکی در آن دیده نیم شود .

شکوه تئوری ژئوپولیتیکی در بهترین حالتش ، وضعیتی فراتر از دست اندازی های سه گانه اصلی هالفورد مکیندر در  سال های 1943 ، 1919 و 1904 نداشته است . تئوری کلان عمومی مکیندر بازبینی واقعی را برای آن دسته از کسانی که دیدگاهشان محدود و دریافتشان از موضوع محدود و رشد نیافته است ، ممکن می سازد .

 

فصل سوم :

منطقه محور و سیاست دفاعی امپرالیستی (رابین ای. باتلین) :

مقاله اچ. جی. « مکیندر محور جغرافیایی تاریخ » در 25 ژانویه سال 1904 ، به انجمن جغرافیایی سلطنتی ارائه و در ژورنال جغرافیایی در آوریل هما سال چاپ شد .

 

مقاله محور جغرافیایی تاریخ : مقاله سال 1904 در بردارنده شماری از مفاهیم جدید قابل توجه درباره ژئوپولیتیک توازن قوا و سامانه ها در عرصه بین الملل بود . دوران برتری قدرت دریایی اروپایی (عصر کلمبی) بعد از 1900 به شدت رو به اوفل گذاشت . دنیا به شکل نظام سیاسی بسته ای درآمده بود که عرصه و فضاهای کمی برای کشف و منازعه باقری مانده بود .

به لحاظ تاریخی ، اروپا و تمدن اش از نظر مکیندر پیرو آسیا بوده است و نتیجه آن « کشمکش امنیتی بر علیه حمله ای آسیایی » است . با مقایسه اوضاع و ویژگی های جغرافیایی روسیه با قدرت های اروپای غربی (شبه جزیره اروپا) ، مکیندر ، رد نفوذشان را در تاریخ اروپا پیدا کرد و هسته اصلی اوراسیا را به عنوان محور جغرافیایی تاریخ تشریح و عنوان کرد که بسیاری از مهاجمان ازوپای غربی و حواشی آن در سراسر دوران تاریخ از آنجا بلند شده اند .

نفوذ به قلمرو های قدرت های بری همچون آسیا ، در حال افزایش بود . با وجود ، نفوذ قدرت بخار و کانال سوئز بر تحرکات دریایی ، مکیندر از توسعه موازی خطوط راه آهن ماوراء قاره ای و افزایش اهمیت فوق العاده اش احساس رضایت می کرد .

فراسوی منطقه محور ، منطقه ای که مکیندر آن را به عنوان یک امپراتور هلال داخلی (آلمان ، اتریش ، ترکیه ، هند و چین) در کنار هلال خارجی (بریتانیا ، آفریقای جنوبی ، استرالیا ، ایالات متحده ، کنادا و ژاپن) شناسایی کرد .

 

چشم اندازهای جغرافیایی : مکیندر در پایان مقاله خود اشاره می کند که : « من به عنوان یک جغرافیدان صحبت        کرده ام » . بحث هایی که پس از ارائه مقاله محور در جامعه سلطنتی جغرافیایی مطرح شد ، هم دارای اهمیت خاص خود بود ، به ویژه مقالاتی که توسط روزنامه نگار و مورخ نظامی همچون اچ. اس. ویلکینسون (1937-1853) که در آکسفورد تحصیل کرده بود – جایی که مکیندر پیشتر یکی از اعضاء باشگاه بازی های جنگی آن بود .

ویلکینسون بعد از ارائه مقاله مکیندر در 25 ژانویه سال 1904 هم در مقام انتقاد از بعضی از دیدگاه های وی و هم از حامیان مقاله ظاهر شد . مسلماً دیدگاه وی ، دیدگاه ارائه شده در کتاب منتشر شده در سال1892نبود بلکه تغییر کرده بود .

ویلکینسون در مورد نکته مورد اشاره مکیندر درباره اهمیت فوق العاده گسترش جدید روسیه ، به اندازه کافی متقاعد نشد ؛ وی معتقد است که مکیندر در نقش و تأثیر تاریخی قبایل آسیای مرکزی بر نواحی حاشیه ای و اروپا اغراق کرده است ، وی با بیان تأکید بر نقش جهانی – به ویژه امپریالیستی – بریتانیا به عنوان یک دولت جزیره ای و نقش در حال گسترش ژاپن به عنوان یک دولت دریایی موازی در شرق آسیا ، دست به موازنه مفهومی با مکیندر زد .

لئوآرمی ، در پیشنهادش پس از مقاله محور در سال 1904 ، صراحتاً با دفاع از ایده مکیندر آن را « یک ایده جامع » از کل تاریخ و کل سیاست های جاری و معمول می نامد که به منازعه بزرگ اقتصادی میان کانون بزرگ مرکزی قاره اروپا – آسیا و مناطق حاشیه ای کوچکتر و جزیره های بیرونی ارتباط دارد . او استدلال می کند که به لحاظ تاریخی سه دسته نیروهای اقتصادی – نظامی بوده اند .

پارگر نیز صراحتاً در این زمینه معتقد است که ، تئوری مکیندر یک ایده ناب و مستقل بوده است . اما همان طور که خود مکیندر اشاره می کند – در سال 1943- تحت تأثیر حرکت نیروهای انگلیسی به سوی آفریقای جنوبی از راه آبی و حرکت ارتش روسیه به سوی منچوری از طریق راه آهن بوده است .

 

ارزیابی هایی از ماهیت دفاع امپریالیستی : یکی از عناصر کلیدی مقاله مکیندر ، قرائت وی از آینده راهبردهای جهانی ، به ویژه نقش قدرت بحری و بری بود . مقاله محور تلویحاً افول نقش قدرت دریایی را به ویژه در رابطه با پویش های راهبردی و قدرت دریایی بریتانیا – که بسیار هم زیر سوال رفته بود – پیش بینی کرد .

ابعاد ژئوپولیتیکی اقدامات و تأملات بریتانیا درباره نقش نیروی زمینی و ناوگان دریایی در دفاع از امپراتوری ، حداقل به این خاطر نبود که امپراتوری ساختگی بریتانیا به نحو قابل ملاحظه ای در دو دهه آخر قرن نوزدهم گسترش پیدا کرده بود . در مقابل پذیرش استدلالات و پیش بینی های مکیندر و سایرین در افول نسبی قدرت دریایی و ظهور قدرت زمین محور ، به ویژه از سوی منطقه محور اوراسیا ، ادله های سلبی هم در مورد عواملی که توازن قدرت جهانی به لحاظ اقتدار نسبی       ناوگان های دریایی بریتانیا ، فرانسه ، روسیه و آلمان را تحت تأثیر قرار می دهد ، وجود دارد .

لمبرت مقاله محور مکیندر را به عنوان « توجیهی شبه علمی » برای روسیه هراسی ، مبتنی بر نگرانی از مسائل امنیتی هند که با تکمیل راه آهن اورنبرگ – تاشکند در سال 1905 بیشتر می شود ، می داند .

 

ابتکارات فنی ، سیاست های دریایی و دفاع امپریالیستی : بلک سه عامل حیاتی از طرح ناوگان دریایی در قرن 19 را مورد شناسایی قرار داد . سرعت تسلیحات و نیروی زرهی ،  و این که عمده تاریخ توسعه ناوگان دریایی در اروپا و نقاط دیگر حول این محور بوده است . ساوندس هم بر نقش ابتکار فنی به ویژه کاربرد نیروی حرکتی بخار ، تسلیحات زرهی ، دستاوردهای تسلیحاتی به ویژه استفاده از اژدر – در تحولات تفوق قدرت دریایی در اروپا در قرن 19 و20 تأکید کرده است .        

 

دفاع زمین محور : نقش نیروی زمینی : در سال 1904 اکثر ققدرت های امپریالیستی اروپایی عمدتاً درگیر نقش و جایگاه ناوگان های دریایی شان در دفاع امپریالیستی بودند و فواصل زیاد میان این کشورها (خانه) و مستعمرات حاشیه ای و کشورهای تحت الحنایه به معنای وجود مشکلات حل نشدنی هزینه ها و تدارکات نیروها بود ، به همین دلیل مقیاس حضور نظامی ماوراء البحار ، به استثناء هنر بریتانیا ، تقریباً محدود بود .

به نظر می آید راهبرد عمومی ژئوپولیتیکی بخش مهمی از تفکر ، آموزش و رویه ارتش بریتانیا نبود و در درجه اول اهمیت بیشتر جنبه مسائل عمومی کاربردی داشت . عملکرد های اصلی ارتش بریتانیا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، اساساً دفاع از جزایر بریتانیایی و قلمروهای دور و نزدیک امپراتوری را بود . در سال 1904 آلمان بزرگترین تهدید زمینی برای فرانسه و قدرت دریایی رقیبی برای بریتانیا دیده می شد اما به نظر می رسید علی رغم چنین ادراکاتی ، این بازیگر توسعه نظامی خاصی را در ذهن دنبال نمی کرد و بیشتر ترجیح می داد بر طرح درایدار فون تیر پیتز برای توسعه ناوگان رزمی تمرکز کند .

یکی از طنزهای سال 1904 در رابطه با مقاله مکیندر ، شروع جنگ روسیه – ژاپن در 9 فوریه بود که به شکست روسیه به عنوان یک قدرت نظامی اروپا – آسیایی در سال 1905 منجر شد . مشاهدات مکیندر در 1904 برپایه کاربرد بالقوه خطوط راه آهن برای جابه جایی نیروها در منطقه محور جغرافیایی در اینجا با ربط به نظر می رسید . راه آهن ماوراء سیبری که در سال 1901 به ولادی وستوک رسید ، عملاً برای جابه جایی شمار عظیمی از نیروهای روسیه به سمت شرق به کار گرفته شد اما ترکیب نیروها با تجهیزات ناکافی و وابستگی به تاکتیک های دفاعی در مقابل ژاپن زمینه ساز شکست و سپس انقلاب 1905 به وقوع پیوست .

 

نتیجه گیری : پارکر معتقد است نباید با برداشت های هشدار آمیز اغارق شده ژئوپولیتیکی در کنار نگرانی شخصی که البته وی از آینده امپراتوری بریتانیا داشت ، مقاله « محور جغرافیایی تاریخ » زا قصاوت کرد که اگر قضاوت این چنینی اتفاق بیافتد ، اشتباه خواهد بود . مکیندر در باب جغرافیای سیاسی در نطق ریاست خود در بخش E انجمن دستاورد علمی بریتانیا با عنوان « جغرافیای مدرن ، آلمان و انگلیس » مقدمات اولیه ایم مقاله مهم را مطرح کرده بود . یکی از ویژگی های جالب تحلیل وی از جغرافیای آلمان و انگلستان ، عدم ارجاع و حذف هرگونه منبعی بع کتاب فردریش راتزل 1904-1884 است ؛ جغرافیدانی که کتاب « جغرافیای مردم شناسی » ور در فاصله سالهای 91 – 1882 در دو جلد چاپ شد . کتاب بسیار مناقشه برانگیز وی به نام جغرافیای سیاسی تا سال 1897 چاپ نشد و در مقاله سال 1904 مکیندر هم اصلاً مورد اشاره قرار نگرفت ! .

اگنیو برا این اعتقاد است که تز 1904 مکیندر بر مفاهیم قدیمی تر دوگانه تفکیک میان قدرت های بری و بحری استوار است ؛ مفاهیمی که در یونان باستان مورد توجه نویسنده در جنگ پلوپرنزی بود و بعدها توسط تئوریسین هایی همچون مکیندر به کار گرفته شد به صورتی که بریتانیا به عنوان یک قدرت دریایی و روسیه و آلمان به عنوان قدرت هایی بری معرفی شده اند . مدل 1904 مکیندر دارای نارسایی هایی مثل ، نادیه گرفتن نقش ایالات متحده در وقایع جهانی بود : افول جایگاه ایالات متحده به حواشی تفکر مکیندر شاید اشتباه بزرگی بود . از دیگر کاستی های مدل وی نادیده گرفتن اهمیت آفریقا در صحنه شدید رقابت های اروپایی بود .

در مقام تشریح مقاله مکیندر گفته شده بود که ماهیت تفکر مکیندر عمدتاً نه درباره ژئوپولیتیک که بیشتر درباره « تحولات مادی دوره وی » بود و در ارتباط مستقیم با نگرانی هایی بود که برای کارآیی و توان ملی بیشتر و شرایط استعماری وجود داشت . این تحولات شامل ، تأثیرات حمل و نقل و ابتکارات ارتباطی ، به ویژه راه آهن در « انقباض » دنیا به سمت یک سامانه بسته و بهم پیوسته در کنار اثرات مهاجرت گروه های انسانی بود ؛ از این رو نطق انتخاباتی مکیندر در سال 1900 در پارلمان درباره نیاز به متعهد ساختن بریتانیا و مستعمراتش به تشکیل جامعه ای از دموکراسی ها مورد استقبال و دفاع نیروی دریایی و ارتش متحد قرار گرفت .

 

فصل چهارم :

بستر دیپلماتیک ، بریتانیا و روابط بین المللی در 1904 (پاسکال ورنیه) :

برای تحلیل سالهای آغازین قرن بیستم که از سوی جغرافی دانان سیاسی به عنوان سال های « گذار ژئوپولیتیکی » یا دوره « انقلاب دیپلماتیک » مورخان روابط بین الملل تعبیر می شود ، ضروری است که از مناظرات تاریخی – جغرافیایی در باب روابط بین الملل در طول زمان مورد بحث آگاه باشیم .

 

روابط بین الملل و کد ژئوپولیتیکی در اوایل قرن بیستم : به دنبال جنگ بزرگ ، دیپلماسی کهنه و اتحادهای پیش از دوره 1914 به دلیل متهم شدن به آغاز جنگ ، از رونق افتاده و بی آبرو شده بودند . یک نمونه آن «اتحاد سرنوشت سازی» بود که به طور مثال پایان اتحاد روسیه – فرانسه را رقم زد . در دهه 1980 ، اتحادیه ها ماهیتاً دفاعی بودند و همچون » ائتلاف هایی مسدود کننده » عمل می کردند .

یکی از تصاویر حیاتی دوره پیش از 1914 بدون شک « نزاع برای برتری در اروپا » است .  از نیمه دهه 1890 ، فضایی از تنش زدایی حاکم بر روابط فرانسه – آلمان و توافق نامه 1897 میان روسیه و امپراتوری هاپسبورگ ، گشایشگر دورانی از         « آرامش نسبی » بود .

جغرافی دانان سیاسی یک کد ژئوپولیتیکی را به عنوان « مفروضات راهبردی حکومت ها درخصوص رقیبان در صحنه تدوین سیاست خارجی » تعریف می کنند . این تعریف معمولاً در برگیرنده یک تعریف از منافع ، شناسایی تهدیدات موجود بر منافع و علائق و پاسخی پیشنهادی به تهدیدات هم می تواند باشد . تعریف منافع بریتانیا با موضوعاتی که به تجارت مربوط است ، آغاز می شود .

 

سیاست خارجی ادوتردی 4 – 1901 : برای رسیدن به تصویر کلی موقعیت بریتانیا در روابط بین الملل در حدود سال های 1904 ، لازم و مفید است که پویش های سیاست خارجی ادواردی به تحلیل گذاشته شود . یکی از تحولات هم این دوره بهبود مناسبات با ایلات متحده بود که پس از جنگ با اسپانیا (1898) قدرت امپریالیستی خود را در حوزه کارائیب و پاسیفیک تثبیت کرده بود . در شرق دور ، پشتیبانی از منافع بریتانیا و پیشگیری سیاست « درِ باز » در چین در مقابل راهبرد توسعه طلبی روسیه ، روبروی مشکلات جدی قرار می گرفت . بین سالهای 4 – 1902 توسعه روابط فرانسه و بریتانیا با نطق ادوارد گری در مجلس عوام به تاریخ 1 ژوئن 1904 وارد مرحله جدیدی شد ؛ گری از عبور از « دوران یخی » به      « دورانی صمیمی » صحبت کرده است . از جنبه راهبردی ، اتحاد انگلیس و ژاپن ، امنیت فرانسه را در هند و چین به خطر انداخت اما ، توازن کلی قدرت دریایی با فرانسه همچنان از علائق بریتانیا بود و در این در حالی بود که سیاست دریایی دولت فرانسه مبتنی بر تمرکز بر خاورمیانه ، موازنه را در این منطقه تعدیل کرده بود .

برای تکمیل تحلیل موقعیت بین المللی بریتانیا در زمانی که « محور جغرافیای تاریخ » در زمستان 4-1903 ارائه شد ، خوب است دو عنصر دیگر را لحاظ کنیم : 1) بازنگری در تکوین سیاست دفاعی بریتانیا و 2) ملاحظات گسترش بحران شرق دور برای دیپلماسی بریتانیا .

بعد از آغاز جنگ ، هر دو قدرت بریتانیا و فرانسه با نهایت تلاش ، سعی در کنترل و محلی نگهداشتن مناقشه در منطقه از طریق تلاش های دیپلماتیک و حفظ موضع بی طرفانه داشتند . این مناقشه سرعت و سیر شتابانی به پیشبرد مذاکرات بریتانیا و فرانسه برای رسیدن به توافقی بر سر منازعات استعماری فی مابین داد . در 8 آوریل ، دو ماه پس از آغاز جنگ روسیه و ژاپن ، بریتانیا و فرانسه موافقت نامه کوردیال را امضاء کردند .

 

فصل پنجم :

هارتلند در تاریخ روسیه : علیت جغرافیایی در تاریخ جهانی (پل کونز) :

با توجه به تضادهای آشکاری که در تفسیرهای مختلف از آثار ، زندگی میراث سرهالفورد مکیندر وجود دارد ، سهم اعظمی از این تفسیرها مربوط به مقاله « محور جغرافیای تاریخ » و جریان پذیرش آن در طول یک قرن است . اندکی پس از سی و پنج سال ، چنین ادعا می شد که لاتئوری هارتلند ، اولین فرض در تفکر نظامی غربی است . مکیندر عبارت « ژئوپولیتیک » را دوست نداشت و به عنوان « ژئوپولیتیسین » به آن معترض بود . با وجودی که مقاله وی در جایگاه یک « پیشگویی منحصر به فرد » تمجید می شد ، یا به عنوان پیامدی از نارسایی های مفهوم هارتلند با پیش بینی های جامع به لحاظ دید آینده نگرانه اش ، مخدوش می شد مکیندر شخصاً در همان سال تأکید کرده بود که « وی هیچ ادعایی مبتنی بر بازی نقش پیامبرگونه » نداشته است و هدفش نیز « پیش بینی یک آینده بزرگ برای این یا آن کشور نیست » .

مکیندر ارتباط بین جغرافیا و تاریخ را در آثار متعدد خود بررسی کرده است . از نظر وی ، این دو موضعاتی نگرشی و دارای اهمیت کاربردی فراوانی در مطالعه روابط بین الملل هستند اما با این وجود ، شاید همانگونه که هیلین می گوید ، نسبتی خواهرانه داشته باشند تا این که مثل دوقلوهای به هم چسبیده باشند . تاریخ و جغرافیا متقابلاً به غنای دیگری کمک      می کنند با این حال باید تفاوت های هرکدام را محفوظ نگاه داشت . در برخورد با مناسبات میان جغرافیا و تاریخ و در تلاش برای ارتباط متقابل میان تعمیم سازی ها وسیع تر جغرافیایی و تاریخی ، مکیندر یک جبرگررا محسوب نمی شود .

در بحث پیرامون تئوری هارتلند ، جایگاه شرق هم به لحاظ نیروی کار و هم ثروت بالفعل و بالقوه چندان مورد توجه مکیندر نبوده است ؛ مشکل می توان درک کرد که چگونه یک نفر با خواندن عقاید دموکراتیک و واقعیت می توانسته واقعاً چنین برداشتی داشته باشد . مکیندر درصدد طرح این موضوع بوده است که تولید مهمتر از ثروت است . او تأکید می کند که        فن آوری روابط جغرافیایی را دگرگون می کند ، اما تأثیر آن تحت نفوذ سازمان اجتماعی است و محصور این حقیقت است که فن آوری در بستری از یک الگوی نابرابر محدودیت های محیطی و فرصت های راهبردی یک عمل می کند و آن هم در جهانی که یک سامانه کاملاً بسته است .

رد عقاید مکیندر می تواند مستقیماً در رشته سلسله موار در خلال نوشته هایش ، از آخرین تا اولین قابل شناسایی باشد . این عقاید مبانی پیش بینی های 1904 و هشدارهای 1919 بوده است .

 

اروپا ، آسیا و منطقه محور : مقیاسی که مکیندر سعی می کند همبستگی میان تعمیم های وسیع تر جغرافیایی و تاریخی را برقرار کند ، بیشتر مقیاسی جهانی است تا ملی و حتی قاره ای ، برای اولین بار است که ما می توانیم از بخشی از وقایع و عناصر برداشتی در سطح جهانی داشته باشیم . اروپا در برداشتن ترتیبات خاصی از شبه جزایر و جزایر و تحت نفوذ ساحلی ، به لحاظ ژئوپولیتیکی پیچیده ، از نظر فیزیکی درهم بافته و دارای اقلیمی متنوع است . در یک متن جغرافیایی که 70 سال پیش از انتشار مقاله 1904 مکیندر به چاپ رسید ،  اروپا را الگویی درهم آمیخته از آب و دریا توصیف کرده است ، در حالی که بطور متعارف و البته سنتی این قاره متشکل از اجتماعی از شبه جزیره ، جزایر و دریاهای میان قاره ای است که جناح غربی گستره خشکی عظیم اوراسیا را شکل داده است ؛ که خود حقیقتاً « جزیره جهانی » است .

برای مکیندر واقعیت جغرافیایی بزرگ تر ، موضوعیت قاره اوراسیا ، حوالی هایتلند است که چهار ضمیمه جغرافیایی دارد ؛ شبه جزیره اروپا ، آسیای جنوب غربی ، هند و چین . نام اوراسیا به قاره متحد توسط ادوارد سوئس در 1885 مطرح شد و برمبنای این واقعیت مکیندر ، تقابل میان موقعیت مرکزی و حاشیه ای را از خلال ابزار متضاد و بهره برداری از جابه جایی و تضاد میان قدرت بری و دریایی طرح ریزی کرد .

 

ظهور روسیه به عنوان دولت محور : ایده مکیندر بازتاب دهنده مضامین جغرافیایی از تاریخ روسیه است که خود شکا دهنده حقایقی از مفهوم قاره مندی اروراسیا است . در طول قرن هفدهم ، روسیه توسط قوای دشمن که از دریای سیاه تا قطب شمال به دور آن حلقه زده بودند ، محاصره شد . یک طیف متنوع و دائماً در حال تغییری از اتحادیه ها ، مناقشات و تغییرات قلمرویی ، موجب دلسردی جاه طلبی های روسیه شد و سرزمین سفید روس های را در مناطق مرزی غرب و  استپ نشینان مرز اوکراین شد . جنگ نشان داد که اندازه سرزمینی – قلمرویی نمی تواند معادل قدرت ارزیابی شود ؛ جنگ روسیه و ژاپن برای اولین بار پیروزی یک دولت آسیایی نوظهور را بر یک قدرت بزرگ غربی نشان داد . اما به موازات همین وقایع ، به نظر می رسید که باور عمومی که معتقد بود ، قدرت بری هرگز به طور جدی قدرت غربی را به چالش نخواهد کشید ، تأیید می شد . در عین این که ، تسوشیما ، توسط برخی از منتقدان به عنوان « تناقص خارق العاده و نامجزا » تز قدرت بری مکیندر خوانده شده است .

 

نقشه جدید سکینیا : هایتلند شوروی : مکیندر در تصدیق اهمیت انقلاب روسیه از نظر ژئوپولیتیکی هوشیار بوده است ، تزاریسم ، با وجود پوششی از اروپاگرایی و علی رغم ایجاد امپراتوری وسیع بری ، در مقابل جغرافیای روسیه شکست خورد . مکیندر در آخرین جمله های مقاله خود ، صحبت از تصرف منطقه محور توسط روسیه می کند و تغییرات به سوی یک قدرت هارتلندی را ممکن می داند . نقشیه جدید سکیتیا از طرح اولیه پیش تر رفت ، هارتلند هم اکنون در معنای راهبردی ، در ترکیب خودبسندگی و دیکتاتوری ، در سلطه جامعه ای بود که قادر به تحقق همه توانمدی هایش بود . از نظر شوروی ، نه تنها جنگ جهانی دوم ، در مراحل پایانی اش ، نبرد دیگری از سوی قدرت های غربی علیه روسیه نبود ، بلکه این کشور ، مجدداً از پشت سقوط کرده بود ، سقوطی که یک غول پیشرفته آسیب ندیده ، یعنی ایالات متحده آمریکا ، مسبب آن کشمکش بود . کشمکشی که پیشرو ترین قدرت دریایی تجارت محور جهان را به طور فزاینده ای در مقابل جهان قاره ای اوراسیایی ، همان طور که فرضیات مکیندر را به شیوه مدرن بیان می کرد ، قرارداده بود .

مکیندر براب تفهیم این نکته که ، اتحاد جماهیر شوروی قوی ترین موضع دفاعی راهبردی جهان را اشغال کرده است ، رنج فراوانی متحمل شده بود ، پیش بینی نشده بود که یک قدرت هارتلندی ، یک قدرت توسعه طلب است یا تهاجمی . در واقع منافع واقعی این قدرت پا در خودبسندگی ملی و بی طرفی در آنچه ریملند خوانده می شد ، داشت . تئوری هارتلند اساس تقابل راهبردی سال های پس از جنگ را بنیان نهاد : جنگ سرد ، سد نفوذ ، تئوری بازدارندگی و گسترش تسلیحات       هسته ای .

هارتلند دارای منابع عظیمی است اما موانع متعددی نیز روبروی توسعه وجود دارد که به آن باید طیف دیگری از مشکلات انسانی را هم اضافه کرد که با شرایط فیزیکی دشوار و پرهزینه ترکیب می شود . استاندارهای پایین زندگی ، مشکل موجود را در تلاش های صورت گرفته برای مهاجرت های دائم نیروی کار به شهرها و شهرک ها در سیبری ، رشد پایین موالید در میان اسلاوها ، رکود دموگرافیک ، شکست مارکسیسم ، ظهور مجدد ناسیونالیسم قومی ، نقایص تمرکز گرایی بوروکراتیک در دستگاه پیچیده و متنوع و گسترده امپراتوری بری ، وضعیت ناموزون فن آوری ، اقتصاد بخشی و در یک وضعیت بدون پول و در آخر ، رشد جنبش های اجتماعی و سیاسی که به بی ثباتی در برهم زدن نظم موجود منجر شد .

 

سنگ نبشته یا امیدواری مجدد ؟ هارتلند در « گذار » : سال های آخر تاریخ روسیه (شوروی) ثبت کننده مرحله ضروری برای به آزمایش گذاردن عقاید نهایی مکیندر نبود . در 1904 مکیندر با تمرکز بر روی روسیه خاطر نشان کرد که هر انقلاب اجتماعی محتملی ، روابط اساسی روسیه را نسبت به محدودیت های جغرافیایی وجودی اش تغییر نخواهد داد . صحت این نوشته قبل از 1917 حتی پس از 1991 نیز موضوعیت دارد . هدف وی ارائه یک توصیه توصیفی اجرایی در هارتلند نبوده است بلکه قصد مکیندر ، طرح یک فرمول جغرافیایی بوده است که شما بتوانید با آن خود را با هر توازن سیاسی  وفق دهید . روسیه با قرارگرفتن  « بر سر چهار راه » یک بلد و مطلع تاریخی است .

عقاید و باورهای اوراسیایی طیفی بسیار متنوع را تشکیل می دهد ولی تنها به یک برنامه سیاسی واحد محدود نمی شود ، آنچه در این طیف گسترده مشترک است ، این که همگی آنها به نوعی در طرد هر شکلی از غربی کردن اروپایی روسیه مشترک هستند . سیاست سال های اولیه دهه 1990 ، به دنبال تقویت ارتباطات با غرب به شکل گسترده و به هی قیمت بود . اما به دنبال از دست رفتن نفوذ روسیه در اروپای شرقی بدون دستیابی به هیچ امتیاز خاصی به شدت تقبیح شد . پیشروی جناح شرقی ناتو و اروپای متحد به منزله کشیدن پرده آهنین جدیدی برای جداکردن دنیا از آشوب بود . چشم اندازی که به ظهور چندین دولت اروپای شرقی ، بلاروس و ائکراین منجر شد ، تلاشی که درصدد بازیابی توان مندی های اروپایی آنها بود . از طرف دیگر روسیه به آرامی حاشیه نشین شده است .

 

فصل ششم :

هالفورد مکیندر ، «محور جغرافیایی » و برداشت های بریتانیایی از آسیای مرکزی :

نظر مشهور مکیندر با عنوان محور جغرافیایی تاریخ گویا نگرانی های ادواری درخصوص آینده بریتانیا در قرن جدید بود . اظهارات وی همچون گزاره هایی قاطع در تاریخ ژئوپولیتیک جهانی شناخته می شود ؛ نطق وی قائل به استدلال این نکته بود که توسعه و گسترش شبکه های راه آهن ، توازن قدرت را از ملت های امپرالیست دریانورد ، به طور خاص بریتانیا ، به سوی ملت هایی که برای اعمال اقتدار بری بر نواحی مرکزی در موقعیت بهتری قرار گرفته اند ، تغییر داده است . به اعتقاد مکیندر ، آسیای مرکزی در واقع مظهر منطقه محور جهانی است و دیگر قدرت ها یا روسیه یا یک اتحادیه ای از روی و آلمان درصدد برتری در اوراسیا در قرن بیستم خواهد بود .

بنابر بررسی مقالات چاپ شده و چاپ نشده ، مشتمل بر اسنادی که در انجمن جغرافیایی سلطنتی و کلکسیون اداره امور شرقی و کتابخانه بریتانیا وجود دارد ، مجموعه این آثار گویای تأثیری است که آنها بر تفکر مکیندر درباره آسیای مرکزی در سال های پیش از ارائه مقاله محور داشته اند . اصول سه گانه اصلی نظریه مکیندر عبارت بود از  : منابع ، ارتباطت حمل و نقلی و دسترسی .

 

بستر تاریخی و ژئوپولیتیکی پیشروی روسیه در آسیای مرکزی  :  سابقه پیشروی روسیه در آسیای مرکزی به اواخر قرن شانزدهم (1500 میلادی) بر می گردد . اما در اوایل قرن هجدهم (1700میلادی ) روسیه کنترل منطقه شمالی قرا را به دست آورد و توجه خود را به سرزمین های جنوبی معصوف کرد . پتر کبیر هیچ وقت این حقیقت را پنهان نمی کرد که هدفش تسلط بر منطقه ای از قسطنطنیه تا هند است و به این ترتیب در اولین گام در 1717 دست به تحرکات اولیه ای برای تحت سلطه بردن آسیای مرکزی زیر نوع ترازها زد ، جهت گیری تا 165 سال پس از آن ادامه پیدا کرد . تا دهه 1830 ، فعالیت های روسیه ، هیچ تأثیر مستقیمی بر منافع بریتانیا نداشت ، اوضاع تا 1837 به همین منوال می گذشت تا این که شاه ایران با پشتیبانی غیر رسمی روسیه ، به هرات حمله کرد .

در طول چندین ماه پس از تلاش نافرجام شاه پرشیا به هرات ، بریتانیا حمله ویرانگر خود را در 1842 آغاز کرد ؛ حمله ای که منجر به یکی از خفت بارترین شکست های بریتانیا شد .

 

بازها و کبوترها : تا اواخر اهه 1860 ، پیش روی روسیه در آسیای مرکزی انعکاس وسیعی داشت و مسئله آسیای مرکزی موضوع اصلی مناظرات در بریتانیا بود . دو مکتب فکری در جریان این مناظره ظهور کرد : « مکتب نوگرا پیشرو » که توسط یکی از بازهای ضد روس ، هنری رولینسون که مشوق مداخله بریتانیا در افغانستان بود و آن را برای امنیت آینده هند ضروری می دانست ، رهبری می شد ؛ و « مکتب لورنس » که مجمع کبوترهای طرفدار عدم مداخله بود که تسوط سرجان لورنس ، والی مستعمراتی هند از 69 – 1863 رهبری می شد . مکتب مخالف توسعه طلبی انگلیس ، اعتقاد داشت که افغانستان ، منطقه حائل میان امپراتوری های روسیه و بریتانیا و رود ایندوس مرز طبیعی هند است . بسیاری از زطرفداران مکتب عدم مداخله ، معتقد بود که بهترین راه تأمین منافع بریتانیا ، تأمین رضایت مردم هندوستان است . تا اواسط دهه 1870 ، عقاید رولینسون و فرر در دوره مسئولین حکومت لیبرال بریتانیا مورد بی توجهی گسترده ای بود اما به دنبال انتخابات 1874 که به قدرت رسیدن دیزرائیلی انجامید ، « مکتب نوگرا پیشرو » در خط اول سیاستگذاری قرار گرفت .

 

هرات : کلید گشایش هند ؟ : تمامی سال های 1870 حول محور پیامدهای تصرف واحه مرو توسط روسیه گذشت . در نوشته ای طولانی و  مفصل که در اواخر 1884 منتشر شد ، ماروین به آنچه وی « حماقت وحشت آور » « سیاست پیشین و کنونی حکومت های گلدستون » در تبدیل کردن افغانستان به دیوار چین حفظ روسیه می خواند ، حمله کرد .

پیشگویی های ماروین زمانی عملی شد که روسیه به واحه پنجده واقع در علیای رودخانه مرو ، حمله کرد . واکنش بریتانیا به این حمله ، بسیج فوری نیروهای نظامی بود . اما به دو راهکار برای رسیدن به راه حل دیپلماتیکی انجامید که از آن طریق روسیه متقاعد به عقب نشینی از موضع پیشروی ها در عوض اشغال پنجده شد . یک سال بعد دو طرف ، بر سر تعیین مرز سرحد شمالی دائمی ، برای افغانستان ، با واگذاری بخش های وسیعی از سرزمین افغانستان به روسها به توافق رسیدند .

 

سه منبع مکیندر ؛ منابع ، خطوط راه آهن و دورافتادگی  : ارزیابی به شدت بدبینانه مکیندر  از موقعیت بریتانیا با توجه به نظم جهانی در حال ظهور ، برخلاف روند وقایع بود . در نزد مکیندر سه موضوع از اهمیت حیاتی برخوردار بود : کنترل منابع ، زیرساخت های حمل و نقل و عدم دسترسی . مجموع این سه عالمل اهمیت خاص به هارتلند بخشید .

 

منابع : منابع بالقوه ای در توان اقتصادی آسیای مرکزی ، از دیر زمانی طولانی و نه فقط در بین روسها وجود داشته است . مکیندر به روشنی از بزرگی صنعت نفت باکو در کنار مقیاس بزرگی منابع کانی ها و کشاورزی در نقاط مختلف آسیای مرکزی مطلع بود .. درک اهمیت راهبردی آسیای مرکزی به عنوان منطقه ای وسیع و غنی از منابع دست نخوزده در انگلستان اهمیت فوق العاده ای پیدا کرد . در کتابی که از چالز ماروین به تاریخ 1884 در مورد صنعت نفت باکو ، می خوانیم که روسها خود منابعی را کشف می کنند که در دریای خزر صاحبانشان هستند . اهمیت تجاری مستعمرات آسیای مرکزی برای روسیه ، توسط کرزن مورد تأکید قرار گرفت

 

خط آهن : اواخر 1800 یکی از پرکارترین دوره های احداث خطوط ریلی به ویژه در روسیه بود . بین 1866 تا 1900         روس ها  بیش از سی هزار مایل خطوط راه آهن احداث کردند و در فاصله زمانی 1897 – 1893 ، خطوط ریلی با سرعت تقریبی 625/1 مایل در سال ساخته می شد . احداث این خطوط ، به طور گسترده بحث روزنامه ها و مجلاتی بود که اهمیت نظامی توسعه شبکه ریلی را برجسته می کردند . توسعه شبکه ریلی روسیه امپراتوری ، در بریتانیا با نگرانی ها و تردیدهای بسیار نظاره می شد .

 

دورافتادگی : توسعه شبکه ریلی به روسیه توان دسترسی به منابع ثروت های آسیای مرکزی را می داد و گستره خشکی قاره ای روسیه را منسجم می کرد . با احداث خطوط راه آهن روسیه قادر به دسترسی منابع داخلی قاره ای شد و با دوربودن از اقیانوس وضعیت این کشور این گونه تفسیر می شود که ، در مقابل حملات دریایی آسیب پذیر نخواهد بود .

 

نتیجه گیری :

مقاله محور 1904 مکیندر ، با ظرافت خاصی و براساس اصول جغرافیایی بنیادین و ساده بیان شده است . تحلیل نوظهور و بدیع مکیندر رییشه در توانایی فکری گسترده وی درخصوص گذشته ، حال و آینده دارد . تمرکز وی بر آسیای مرکیر تنها بازگوی دغدغه های قدیمی و شدید بریتانیا درخصوص توسعه احتمالی روسیه در منطقه و پیامدهای هشدار آمیز آن برای آینده هند بود . تحلیل مذکور مکیندر یعنی شناسایی آسیای مرکزی به عنوان منطقه مرکزی که منبعد از این ، نظم سیاس آینده جهان را تعیین خواهد کرد و نگرانی های خاص وی از حمل و نقل ، دسترسی و بهره برداری منابع حاکی از اهمیت ژئواکونومیکی و ژئوپولیتیکی بود که بیشتر نیز در گزارش ها به آن اشاره شده بود .

 

فصل هفتم :

دولت های بحری ، دولت های بری و فن آوری سهم مکیندر در گفتمان دولت و سیاسی (پیتر.جی.هوگیل) :

اهمیت سهم میکندر در اوایل قرن بیستم ، در باب دولت ها و سیاست ها به سه گفتمان مدرن مرتبط است : در باب دوگانگی (قدرت بری در مقابل قدرت بحری ) ، در باب نظام جهانی و درخصوص نقش در حال تغییر فن آوری . ادبیات مدل تشریحی مکیندر ، عموماً بیش از حد ساده شده است ؛ اینکه قدرت بری درصدد جایگزینی قدرت دریایی بوده است و       دولت هایی که بر منطقه اوراسیا تسلط داشته باشند ، منطقه ای که مکیندر آن را محور یا هارتلند توصیف می کند ، حکمرانی در جهان را در اختیار خواهد داشت .

 

دوگانگی : در اوایل دهه 1970 ، مورخ آمریکایی ، ادوارد وتینیگ فاکس بخاطر تشریح سیاست های فرانسه با عنوان دوگانگی به شهرت خاص دست یافت . فاکس اعتقاد داشت به لحاظ تاریخی دو دسته سیاست های متمایز در دوسل تفرانسه وجود داشته است ، یکی سیاست های بری که متعهد به تصاحب و کنترل منابع کشاورزی از طریق گسترش رو به خشکی و دیگری سیاست های دریایی که به دنابل کنترل مسیرهای تجارت جهانی از طریق توسعه دریایی بود : این سیاست شهری ، مالیاتی و تجاری بود . پس از سال 1500 یک نوع خاص از دولت و سامانه دولتی ، در اروپا ظهور کرد ، مولفه های ارزیابی از این دولت ها بر مبنای شش فعالیت محوری استوار بود : 1) جنگ افروزی ، 2) دولت سازی ،3) پشتیبانی ، 4) تولید ،      5) توزیع و 6 ) استخراج .

در مقاله محور مکیندر ، تأکید خاصی به روی ناتوانایی دولت های بحری و طراحی نیروی دریایی برای پیشروی در مناطق خشکی مرکزی داشت . با وجودی که کشتی ها بدون هیچ مانعی می توانند در اقیانوس ها تردد داشته باشند ، اما تواناییشان برای پیشروی در داخل کشور به برد تسلیحاتی شان ، بستگی دارد ؛ این نکته ای است که مکیندر در عقاید دموکراتیک و واقعیت بیشتر مورد تأکید قرار می دهد .

مکیندر راهبرد آلمان در جنگ جهانی اول را اهداف متفرقی میان طبقه یانگرهای علاقه مند به تصاحب سرزمین به سوی شرق و طبقه تجار علاقه مند به در دست داشتن مسیرهای تجاری ماوراء البحار می دانست . آلمان در جنگ جهانی اول باخت چرا که برلین مرتکب اشتباه فاحشی شد . بدون اینکه کاملاً بداند در کدام جبهه باید پیروز شود ، در هر دو جبهه می جنگید . برلین در مورد اهداف سیاسی میان هامبورگ و برتری در ماوراء یا بغداد و هارتلند تصمیمی نگرفته بود و از این رو مقصد راهبردی نامشخصی داشت .

 

نظام جهانی : در 1974 ایمانوئل والرشتاین برای اولین بار ترکیب « نظام جهانی » را برای اطلاق به توسعه نظام کاپیتالیستی تولید به کار برد . نظام تولیدی که ریشه های اصلی اش به اروپای اواخر قرن پانزدهم بر می گردد . توصیف والرشتاسن از اتحادهای سیاسی داخلی و خارجی متفاوت که به دنبال امپراتوری های جهانی (راهبردی) و اقتصاد جهانی (راهبرد بحری) است یک تقلید کورکورانه از مکیندر است .

 

فن آوری  : ریشه های دولت بری در آلمان به مراتب عمیق تر بود و مدت بیشتری مقاومت کرد . در جنگ جهانی اول اهداف سیاسی بری بر سیاست های بحری غلبه داشت . این کشور در جنگ جهانی اول دارای شماری از اهداف بری (قلمرویی) بود که با هدف کنترل همسایگان پرقدرتش در شرق و غرب و دستیابی به منابع دنبال می شد . اهداف بری آلمان در آسیای صغیر شامل تکمیل خط راه آهن برلین – بغداد و تا سال 1918 نگاه ویژه به نفت بین النهرین بود .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد